جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بی تو بی تو در این هزاره ی فریاد و درد دل بی تو در این عبور در این راه خاک و گل بی تو در کلاس به یادت هنوز هم احساس من خیال تو را چنگ می زند امروز هم گذشت و نشانی ندیده ام از این جهان گم شده در بازی خیال تو، ای بهانه ای که در این ورطه ی عبور دیدار روی توست ولیکن مرا محال قلبم هنوز گاه تو را یاد می کند یا نیمه شب از عشق تو فریاد می کند می گویمش: بهار گذشته است، همچنان می گرید از عبور می نالد از فراق از این عبور هق هق و بیداد می کند بی تو در این کلاس که روزی تو بوده ای احساس من خیال تو را چنگ می زند ای نازنین که صفحه ی شورم تو بوده ای حرف تو همچنان در یاد من چه خوب که آهنگ می زند من در عبور لحظه ی سرد خیال خویش در این کلاس فکر تو، عشق محال خویش لبخند سرد بر لبم و گریه می کنم از عشق و حال خویش این سال ها به هر نفس اما تو بوده ای ای گل به خاطرم افسوس عمر با تو چه زود از برم گذشت امروز عابرم یک ماه فرصتی است که باید ببویمش خاکی که او قدم زده روزی به روی آن در این کلاس بی تو، من و در نگاه من اشک است همچنان...
طراح قالب وبلاگ Pichak.net |